English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (1650 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
passing action U عملیات رد و بدل کردن کالا وتدارکات مبادله تدارکات
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
interchanged U مبادله کردن عوض کردن مبادله کالا بین دو کشتی
interchanging U مبادله کردن عوض کردن مبادله کالا بین دو کشتی
interchanges U مبادله کردن عوض کردن مبادله کالا بین دو کشتی
interchange U مبادله کردن عوض کردن مبادله کالا بین دو کشتی
traffic U مبادله کالا
interchange U مبادله کالا
interchanges U مبادله کالا
trafficking U مبادله کالا
commodity exchange U مبادله کالا
interchanging U مبادله کالا
traffics U مبادله کالا
interchanged U مبادله کالا
trafficked U مبادله کالا
trade U مزاحمت مبادله کالا
traded U مزاحمت مبادله کالا
double coincidence of wants U زیرا هرطرف مبادله باید کالائی را به بازار عرضه کند که طرف دیگر مبادله به ان نیاز دارد ونیز شرایط مبادله باید موردتوافق طرفین مبادله باشد
barter with someone U با کسی دادوستد کالا با کالا کردن
to barter [to trade by barter] U دادوستد کالا با کالا کردن
munition U تدارکات جنگ افزار تهیه کردن
law of demand U براساس قانون تقاضا مقدار تقاضای کالا باقیمت ان کالا رابطه معکوس دارد . هر چه قیمت کالا بالاتررود مقدار تقاضا برای کالاکمتر میشود
supporting goods U موادی که در کالا بکاربرده نمیشودولی جهت تولید کالا لازم میباشد
cob web theorem U ه کالا در هر زمان تابع قیمت ان کالا در دوره زمانی قبلی است .
transire U برگ ترخیص کالا از گمرک اجازه عبور کالا
department stores U فروشگاه بزرگی که انواع مختلف کالا در ان بفروش میرسد و هر کالا در بخش خاص خود عرضه میگردد
department store U فروشگاه بزرگی که انواع مختلف کالا در ان بفروش میرسد و هر کالا در بخش خاص خود عرضه میگردد
swopping U مبادله کردن
exchanging U مبادله کردن
intercommunicate U مبادله کردن
trade U مبادله کردن
swop U مبادله کردن
traded U مبادله کردن
chaffer U مبادله کردن
exchanges U مبادله کردن
interchanges U مبادله کردن
interchanged U با هم مبادله کردن
swopped U مبادله کردن
swap U مبادله کردن
interchange U با هم مبادله کردن
trade in U مبادله کردن
swaps U مبادله کردن
trade-ins U مبادله کردن
swapped U مبادله کردن
interchange U مبادله کردن
interchanges U با هم مبادله کردن
interchanging U مبادله کردن
swops U مبادله کردن
to barter for U مبادله کردن
trade-in U مبادله کردن
exchanged U مبادله کردن
interchanging U با هم مبادله کردن
exchange U مبادله کردن
interchanged U مبادله کردن
traded U داد و ستد کردن مبادله یا معاوضه کردن حرفه
trade U داد و ستد کردن مبادله یا معاوضه کردن حرفه
to spar at each other U مبادله کلام کردن
exchange U صرافی مبادله کردن
swap in U مبادله کردن به داخل
swap out U مبادله کردن به خارج
exchanged U مبادله کردن تعویض
exchange U مبادله کردن تعویض
exchanged U صرافی مبادله کردن
exchanging U مبادله کردن تعویض
exchanging U صرافی مبادله کردن
lay to U مبادله ضربات کردن
exchanges U صرافی مبادله کردن
exchanges U مبادله کردن تعویض
commmute U تغییر دادن مبادله کردن
to exchange something [for something] U مبادله کردن [چیزی را با چیز دیگری]
shelf life U مدت زمانی که کالا از تولید تاتوزیع به مصرف کننده درقسمتهای مختلف می ماند مدت گردش کالا در انبارها
dicker U مبادله کردن پوست حیوانات معامله جنسی
say's law U از قوانین اقتصادی دوره کلاسیک مبنی بر این که تولیداضافی یک کالا ممکن نیست چه هر کس کالا را جهت معاوضه با کالای دیگر ایجادمیکند و بنابراین عرضه هرچیز تقاضای ان را به وجودمی اورد
farmgate type operations U رهبری اموزش و عملیات نیروی هوایی یک کشور تامرحله عملیات جنگی
buffered computer U کامپیوتری که عملیات ورودی و خروجی و عملیات پردازشی را بطور همزمان ارائه میدهد
cash on delivery U فروش نقد پس از تحویل کالا وصول وجه در حین تحویل کالا
supplied U تدارکات
supplying U تدارکات
supplies U تدارکات
munitions U تدارکات
provisions U تدارکات
supply U تدارکات
counter air U عملیات ضدهواپیمایی عملیات ضد فعالیت هوایی دشمن
counter air operations U عملیات ضد هواپیمایی عملیات ضد برتری هوایی دشمن
anticrop operations U عملیات کاربرد افات کشاورزی در عملیات نظامی
freightliner U شرکت حمل و نقل کننده کالا قطار سریع السیر جهت حمل کالا در مسافتهای دور قطاری که کانتینر حمل می نمایدfreight
demand elasticity U درصد تغییرتقاضای یک کالا نسبت به درصد تغییر قیمت ان کالا
release U ترخیص کردن کالا
objects U کالا اعتراض کردن
to offer U عرضه کردن [ کالا]
releases U ترخیص کردن کالا
to boycott goods U تحریم کردن کالا
direct objects U کالا اعتراض کردن
indirect objects U کالا اعتراض کردن
to discharge goods U کالا را تخلیه کردن
object U کالا اعتراض کردن
objecting U کالا اعتراض کردن
objected U کالا اعتراض کردن
acceptance of goods U قبول کردن کالا
released U ترخیص کردن کالا
supply support U پشتیبانی تدارکات
supply officer U افسر تدارکات
loose issue U تدارکات روباز
supplying U تدارکات ملزومات
supply U تدارکات ملزومات
unit supply U تدارکات یکانی
supplied U تدارکات ملزومات
unit supply U تدارکات یکان
supply party U گروه تدارکات
warlike preparations U تدارکات جنگی
general supplies U تدارکات عمومی
supply point U نقطه تدارکات
level of supply U سطح تدارکات
marriage preparations U تدارکات عروسی
accompanying supplies U تدارکات همراه
follow up U تدارکات پشتیبان
throughput capacity U فرفیت عبور دهی کالا فرفیت تخلیه و عبوردهی بارانداز یا اسکله فرفیت گذراندن کالا
exchange control U نظارت دولت بر مبادله ارز کنترل مبادله ارز توسط دولت
lot U کالا بقطعات تقسیم کردن
To import goods [from abroad] کالا از خارج وارد کردن
general issue U تدارکات عمومی ارتش
replenishment U تجدید تدارکات وسوخت
aerial supply U تدارکات از راه هوا
deteriorating supplies U تدارکات فاسد شدنی
main supply route U راه اصلی تدارکات
logistic route U مسیرهای لجستیکی تدارکات
supply route U خط تدارکات راه اماد
snake out U خارج کردن کالا از انبار ناو
lighter U با قایق باری کالا حمل کردن
lighters U با قایق باری کالا حمل کردن
stowage U حق انبارداری انبار کردن کالا در کشتی
plundrage U غارت کردن کالا ازعرشه کشتی
provision U اذوقه تدارکات وسایل لازم
logistics U مبحث تدارکات لشکر کشی
supply control U کنترل تدارکات اعتبار امادی
underway replenishment U تجدید تدارکات در مسیر حرکت
consignee U گیرنده کالا برای بارنامه گیرنده اصلی کالا
stock U عرضه کردن کالا برای فروش سرسلسله
stocked U عرضه کردن کالا برای فروش سرسلسله
underway replenishment U تجدید سوخت و تدارکات درحال حرکت
loose issue U تدارکات خارج شده از بسته بندی
chandler U فردی که تدارکات کشتی راانجام میدهد
off the shelf U تدارکات اماده برای توزیع و تحویل
c & f U قیمت کالا وهزینه حمل ان بدون بیمه دریایی و تولید کننده پس ازتسلیم کالا به شرکت کشتیرانی و پرداخت هزینه حمل از خودسلب مسئولیت میکند و حق بیمه تا مقصد به عهده خریدار است
statement U 2-دستور برنامه که CPU را هدایت میکند تا عملیات کنترلی انجام دهد یا عملیات CPU را کنترل کند
statements U 2-دستور برنامه که CPU را هدایت میکند تا عملیات کنترلی انجام دهد یا عملیات CPU را کنترل کند
propagate U خطایی که در یک محل یا عملیات رخ دهد و سایر عملیات و فرآیند را تحت تاثیر قرار دهد
propagates U خطایی که در یک محل یا عملیات رخ دهد و سایر عملیات و فرآیند را تحت تاثیر قرار دهد
propagating U خطایی که در یک محل یا عملیات رخ دهد و سایر عملیات و فرآیند را تحت تاثیر قرار دهد
propagated U خطایی که در یک محل یا عملیات رخ دهد و سایر عملیات و فرآیند را تحت تاثیر قرار دهد
land control operation U عملیات کنترل زمین عملیات
code panel U رمز ارتباطات در عملیات هوایی و زمینی کلید رمزارتباطات در عملیات هوایی وزمینی
rig the market U با احتکار کالا افزایش وکاهش مصنوعی در قیمت هاایجاد کردن
principal U قسمت یا سرویس نظامی لاحق از نظر اماد و تدارکات
vertical replenishment U تجدید تدارکات از راه هوا صعود و فرود عمودی
principals U قسمت یا سرویس نظامی لاحق از نظر اماد و تدارکات
reconnoitred U عملیات اکتشافی کردن
reconnoiters U عملیات اکتشافی کردن
reconnoitre U عملیات اکتشافی کردن
reconnoitring U عملیات اکتشافی کردن
reconnoitering U عملیات اکتشافی کردن
reconnoitered U عملیات اکتشافی کردن
reconnoiter U عملیات اکتشافی کردن
ceases U قطع کردن عملیات
ceasing U قطع کردن عملیات
cease U قطع کردن عملیات
rehearsals U تمرین کردن عملیات
reconnoitres U عملیات اکتشافی کردن
ceased U قطع کردن عملیات
rehearsal U تمرین کردن عملیات
housekeeping U عملیات کامپیوتری که مستقیما" کمکی برای بدست اوردن نتایج مطلوب نمیکنداما قسمت ضروری یک برنامه مانند راه اندازی مقدمه چینی و عملیات پاکسازی است خانه داری
roll on roll off U سوار کردن و حرکت دادن سریع بار و کالا بین انبارها
demonstrations U تظاهر به انجام عملیات کردن
circuits U یچ کردن عملیات انجام میدهد
costing U مشخص کردن هزینه عملیات
phasing U مرحله بندی کردن عملیات
demonstration U تظاهر به انجام عملیات کردن
circuit U یچ کردن عملیات انجام میدهد
coached U رهبری عملیات ورزشی را کردن
coaches U رهبری عملیات ورزشی را کردن
clearing operations U عملیات پاک کردن مین
coach U رهبری عملیات ورزشی را کردن
air-sea rescue U عملیات نجات هوا دریایی عملیات نجات هوایی ودریایی
air sea rescue U عملیات نجات هوا دریایی عملیات نجات هوایی ودریایی
interdict U ممانعت کردن اجرای عملیات ممانعتی
interdiction U ممانعت کردن عملیات یا اتش ممانعتی
logging U عملی باز کردن عملیات در یک سیستم
routing identifier U نوعی رمز سه کلمهای که برای شناسایی سیستمهای توزیع و تدارکات به کار می رود
abort U متوقف کردن یک سلسله عملیات در حال اجراء
batches U با مقیاس تقسیم کردن عملیات مربوط به بتن
scout U عملیات اکتشافی کردن پوییدن دیده بان
aborted U متوقف کردن یک سلسله عملیات در حال اجراء
feint U حمله فاهری یا دروغین فاهرسازی کردن در عملیات
batch U با مقیاس تقسیم کردن عملیات مربوط به بتن
aborting U متوقف کردن یک سلسله عملیات در حال اجراء
aborts U متوقف کردن یک سلسله عملیات در حال اجراء
feinted U حمله فاهری یا دروغین فاهرسازی کردن در عملیات
feinting U حمله فاهری یا دروغین فاهرسازی کردن در عملیات
feints U حمله فاهری یا دروغین فاهرسازی کردن در عملیات
scouts U عملیات اکتشافی کردن پوییدن دیده بان
scouted U عملیات اکتشافی کردن پوییدن دیده بان
component U اجزای تشکیل دهنده نیروی مسلح شرکت کننده در عملیات جزء یا قطعهای از یک وسیله کامل یکان شرکت کننده در عملیات
Recent search history Forum search
1Potential
1strong
1To be capable of quoting
1set the record straight
1Arousing
1pedal pamping
1construed
1این نوشته(پرسش خود را ارسال کنید) درست روی بخشی که فرمان جست وجو می دهد می افتد و مانع پیدا کردن معنای کلمات می شود. چه باید کرد
1meaning of taking law
1Open the "Wind Farm" subsystem and in the Timer blocks labeled "Wind1" and "Wind2", Wind3" temporarily disable the changes of wind speed by multiplying the "Time(s)" vector by 100.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com